امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Douse

daʊs daʊs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
در آب یا چیز دیگری فرو بردن، روی چیزی آب ریختن، خیس کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- to douse a sail
- بادبان را پایین کشیدن
- to douse a mast
- دکل کشتی را پایین آوردن
- When the officer came, the boys doused the fire and pretended to be asleep.
- هنگامی که افسر سررسید، پسرها آتش را به‌سرعت خاموش کردند و خود را به خواب زدند.
- Begin your washing by dousing the curtains in water to remove surface dust.
- برای زدودن گرد و خاک سطحی، شستشو را با فرو بردن پرده‌ها در آب شروع کنید.
- She leaned over the basin and began to douse her face with the cold water.
- او روی دستشویی خم شد و با آب سرد شروع به شستن صورت خود کرد.
- The monsoon rains douse the hillsides.
- باران‌های موسمی تپه‌ها را خیس می‌کند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد douse

  1. verb drench, extinguish with liquid
    Synonyms:
    blow out deluge drown duck dunk immerse plunge put out quench saturate slop slosh smother snuff snuff out soak sop souse spatter splash splatter squench steep submerge submerse wet
    Antonyms:
    dry

ارجاع به لغت douse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «douse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/douse

لغات نزدیک douse

پیشنهاد بهبود معانی