با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Downy

ˈdaʊni ˈdaʊni
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
کرک‌دار، مانند پر ریز، ملایم، نرم
- the downy surface of a ripe peach
- سطح کرک‌دار هلوی رسیده
- the downy touch of her hand
- تماس نرم دستهای او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد downy

  1. adjective fluffy
    Synonyms: featherlike, feathery, fleecy, fuzzy, light, plumate, plumose, pubescent, silky, soft, velutinous, velvety, woolly

ارجاع به لغت downy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «downy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/downy

لغات نزدیک downy

پیشنهاد بهبود معانی