با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉
شرکت در نظرسنجی

    Drag Out

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    phrasal verb
    (به طور خسته‌کننده‌ای) طولانی کردن یا شدن
    - He dragged out the speech much too long.
    - سخنرانی‌اش را بیش از حد کش داد.
    - The meeting dragged on for hours.
    - جلسه ساعت‌ها به طول انجامید.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد drag out

    1. verb extend
      Synonyms: continue, drag on, draw out, endure, extend, keep going, lengthen, persist, prolong, protract, spin out, stretch out
      Antonyms: accelerate, expedite, quicken, speed up

    ارجاع به لغت drag out

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «drag out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/drag-out

    لغات نزدیک drag out

    پیشنهاد بهبود معانی