با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Drainage

ˈdreɪnɪdʒ ˈdreɪnɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    drainages

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
زه‌کشی، زیر آب‌زنی
- the drainage of marshlands
- زهکشی زمین‌های باتلاقی
- This lake receives the drainage of several mountain streams.
- آب چندین جویبار کوهستانی به این دریاچه می‌ریزد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد drainage

  1. noun seepage
    Synonyms: waste, bilge, waste water, drain water, sewerage, effluvium, effluent

ارجاع به لغت drainage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «drainage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/drainage

لغات نزدیک drainage

پیشنهاد بهبود معانی