با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Drift Into

drɪft ˈɪntu drɪft ˈɪntə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
(کاری را بدون برنامه و هدف) شروع کردن
- She often finds herself drifting into daydreams during class.
- او اغلب در طول کلاس متوجه می‌شود که رویاپردازی‌هایش را شروع کرده است.
- I didn't intend to stay up all night, but I drifted into watching movies.
- من قصد نداشتم تمام شب را بیدار بمانم، اما شروع به تماشای فیلم کردم.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت drift into

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «drift into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/drift-into

لغات نزدیک drift into

پیشنهاد بهبود معانی