با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Drifty

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
دارای انباشتگی (یا دارای تمایل به انباشته شدن)، رانه‌گرای، رانه‌دار، پشته‌پشته
- In some places the snow has become drifty.
- در برخی جاها برف انباشته شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت drifty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «drifty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/drifty

لغات نزدیک drifty

پیشنهاد بهبود معانی