با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Drop Off

ˈdrɑːpˈɒf drɒpɒf
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل‌های نوشتاری این لغت در حالت اسم (Noun): dropoff و drop-off

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb verb - intransitive
به خواب رفتن
- I was so exhausted that I dropped off during the movie and missed the ending.
- به‌حدی خسته بودم که در حین فیلم به خواب رفتم و پایان را ندیدم.
- After a long day at work, I usually drop off as soon as I get home.
- بعد از یک روز طولانی در محل کار، معمولاً به محض رسیدن به خانه از به خواب می‌روم.
phrasal verb
کاهش یافتن، تقلیل یافتن، کم شدن، افت کردن
- The temperature drops off significantly once the sun sets.
- وقتی خورشید غروب می‌کند دما به‌طور قابل توجهی کاهش می‌یابد.
- Our sales have been dropping off steadily for the past few weeks.
- میزان فروش ما در چند هفته‌ی گذشته به‌طور پیوسته در حال کاهش بوده است.
noun countable
کاهش، تقلیل، افت
- The dropoff in sales has been concerning for the company.
- کاهش فروش برای این شرکت نگران‌کننده بوده است.
- The drop-off in the number of students enrolled in the school has led to budget cuts.
- کاهش تعداد دانش‌آموزانی که در مدرسه ثبت‌نام کرده‌اند، منجر به کاهش بودجه شده است.
phrasal verb informal
رساندن، تحویل دادن (با ماشین)
- Can you drop off the package at the post office on your way home?
- آیا می‌توانید در راه خانه، بسته را به اداره‌ی پست تحویل دهید؟
- Could you please drop off this letter to my neighbor's house down the street?
- آیا می‌توانی این نامه را به خانه‌ی همسایه‌ام در پایین خیابان برسانی؟
- The bus driver promised to drop off the kids at school before 8 am.
- راننده‌ی اتوبوس قول داد که بچه‌ها را پیش از ساعت ۸ صبح در مدرسه پیاده کند (برساند).
noun countable
سراشیبی تند، سرازیری تند
- The driver cautiously approached the drop-off on the winding road.
- راننده با احتیاط به سراشیبی تند در جاده‌ی پرپیچ‌وخم نزدیک شد.
- The hikers were warned about the dangerous drop-off ahead of them.
- به کوهنوردان در مورد سرازیری تند خطرناک پیش‌رو هشدار داده شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد drop off

  1. verb decrease
    Synonyms: decline, diminish, dwindle, fall away, fall off, lessen, sag, slacken, slide, slip, slump
    Antonyms: go up, increase, rise
  2. verb deliver
    Synonyms: deposit, give, hand over, leave, let off, present, set down, unload
    Antonyms: receive, take away
  3. verb fall asleep
    Synonyms: catnap, doze, doze off, drowse, have forty winks, nod, nod off, snooze
    Antonyms: awake, wake

ارجاع به لغت drop off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «drop off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/drop-off

لغات نزدیک drop off

پیشنهاد بهبود معانی