با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Dross

drɑːs / / drɒːs drɑːs / / drɒːs drɒs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    drosses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
کف روی سطح فلزات مذاب، مواد خارجی، تفاله
- Each kilo of wheat has a quantity of dross.
- هر کیلو گندم مقداری ناژاوی (ناخالصی) دارد.
- The best students used to go to medical school, leaving us the dross.
- بهترین شاگردان به مدرسه‌ی پزشکی می‌رفتند و نخاله‌ها برای ما می‌ماندند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dross

  1. noun Worthless or dangerous material that should be removed
    Synonyms: trash, impurity, waste, slag, scoria, rubbish, cinder, commonplace, draff, dregs, lees, recrement, refuse, remains, scobs, garbage, scum, sediment, sinter, worthless

ارجاع به لغت dross

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dross» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dross

لغات نزدیک dross

پیشنهاد بهبود معانی