با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Dude

duːd djuːd djuːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dudes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal
مرد، آدم
- Your dad is a nice dude.
- پدرت مرد خوبیه.
- My best friend is such a cool dude.
- بهترین دوست من خیلی آدم باحالی است.
noun countable
انگلیسی آمریکایی ژیگول، قرتی (مردی که خیلی در بند لباس است)
- The party was full of dudes, each one dressed in the latest fashion trends.
- مهمانی پر از ژیگول‌هایی بود که هر کدام با آخرین ترندهای مد لباس پوشیده بودند.
- The dude strolled down the street, turning heads with his impeccably tailored suit and polished shoes.
- آن قرتی در خیابان قدم زد و با کت‌وشلوار بی‌عیب‌ونقص و کفش‌های براقش باعث شد مردم سرشان را به سمت او برگردانند.
noun countable informal
انگلیسی آمریکایی بچه‌شهری (آدم شهری که به دهات رفته (به ویژه از شهرهای ایالات شرقی))
- The dude had no idea how to ride a horse or even put on a cowboy hat.
- آن بچه‌شهری نمی‌دانست چگونه اسب‌سواری کند یا حتی کلاه گاوچرانی سر بگذارد.
- The dude's city clothes stood out amongst the rugged attire of the cowboys at the rodeo.
- لباس‌های شهری آن بچه‌شهری در میان لباس‌های زمخت گاوچران‌ها در مسابقات گاوبازی خودنمایی می‌کرد.
noun countable
رفیق (در خطاب قرار دادن)
- Hey dude, what's up?
- هی رفیق، چه خبر؟
- Dude, let's grab some pizza.
- رفیق بیا یه کم پیتزا بزنیم.
verb - transitive informal
شیک و پیک کردن (معمولاً با up می‌آید)
- We should dude up the living room.
- باید اتاق نشیمن رو شیک و پیک کنیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dude

  1. noun friend
    Synonyms: buddy, chap, fellow, guy
  2. noun dapper man
    Synonyms: Beau Brummel, coxcomb, dandy, fancy Dan, fashion plate, fine gentleman, fop, slicker, stud

ارجاع به لغت dude

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dude» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dude

لغات نزدیک dude

پیشنهاد بهبود معانی