امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Dun

    dʌn dʌn
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun adjective adverb
    رنگ قهوه‌ای کم‌رنگ، سمند، خاکی، اسب کهر، سماجت کردن، آزار دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - The grocer dunned his customer for payment of his bill.
    - بقال مرتب از مشتری برای پرداخت صورت‌حسابش طلبکاری می‌کرد.
    - He was dunned by monetary troubles.
    - اشکالات پولی او را به ستوه آورده بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد dun

    1. adjective Dun-colored
      Synonyms:
      brownish sallow dull
    1. verb Treat cruelly
      Synonyms:
      torment rag bedevil crucify frustrate
    1. noun A color or pigment varying around a light grey-brown color
      Synonyms:
      greyish-brown grayish-brown fawn

    ارجاع به لغت dun

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dun» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dun

    لغات نزدیک dun

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return