امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dutch

dʌtʃ dʌtʃ dʌtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dutches

معنی‌ها

noun adjective adverb
هلندی، زبان هلندی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun adjective adverb
هرکس به خرج خود، دانگی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dutch

  1. noun The people of the Netherlands
    Synonyms:
    Dutch people
  1. noun A difficult, often embarrassing situation or condition
    Synonyms:
    box corner deep water difficulty dilemma fix hole hot spot hot water jam plight predicament quagmire scrape soup trouble bind pickle spot

Collocations

  • the dutch

    1- هلندیها، مردم هلند 2- هلندی نژادان ساکن پنسیلوانیا 3- (مهجور) آلمانها، مردم آلمان

Idioms

  • go dutch

    دنگی حساب کردن، پیکی حساب کردن

ارجاع به لغت dutch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dutch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dutch

لغات نزدیک dutch

پیشنهاد بهبود معانی