امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dwindling

ˈdwɪndlɪŋ ˈdwɪndlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dwindled
  • شکل سوم:

    dwindled
  • سوم‌شخص مفرد:

    dwindles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
روبه‌کاهش (به‌تدریج از نظر مقدار یا تعداد و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The dwindling supply of water in the reservoir has caused concern among residents.
- ذخیره‌ی روبه‌کاهش آب در این مخزن باعث نگرانی ساکنان شده است.
- dwindling population of the endangered species
- جمعیت روبه‌کاهش گونه‌های در حال انقراض
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dwindling

  1. verb Waste away; taper off
    Synonyms:
    diminishing tapering lessening petering decreasing ebbing wasting reducing shrinking shortening rebating receding waning abating fading draining declining
    Antonyms:
    increasing enlarging expanding swelling extending developing growing saving
  1. verb To become gradually less until little remains.
    Synonyms:
    decreasing
  1. noun A becoming gradually less
    Synonyms:
    dwindling away
  1. adjective Gradually decreasing until little remains
    Synonyms:
    tapering tapering off

ارجاع به لغت dwindling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dwindling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dwindling

لغات نزدیک dwindling

پیشنهاد بهبود معانی