با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Ear

ɪr ɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ears

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
گوش
- A donkey has large ears.
- الاغ گوش‌های بزرگ دارد.
- The dog's ears were cut off.
- گوش‌های سگ را بریده بودند.
- The human ear consists of the external ear (or pinna), the middle ear (or tympanum), and the inner ear (or labyrinth).
- گوش انسان شامل گوش برونی (یا پره‌ی گوش) و گوش میانی (یا صماخ) و گوش درونی (یا پیچال) است.
noun uncountable
شنوایی
noun countable
حساسیت سامعه (به ویژه درمورد موسیقی-داشتن گوش حساس که تفاوت‌های آهنگ و زیر و بمی را خوب درک می‌کند)
- He has an ear for languages.
- استعداد یادگیری زبان او خوب است.
noun uncountable
توجه، ملاحظه
- He had the ear of Stalin.
- استالین به حرف او گوش می‌داد.
- I was ironing (clothes) and listening to the radio with half an ear.
- داشتم در حین اتو کردن به رادیو هم کمی توجه می‌کردم.
noun countable
شنونده
noun countable
خوشه، دسته
- golden ears of wheat
- خوشه‌های زرین گندم
- the ear of a jug
- دسته‌ی کوزه
verb - intransitive
خوشه‌دار یا گوش‌دار شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ear

  1. noun attention
    Synonyms: appreciation, consideration, discrimination, hearing, heed, mark, mind, note, notice, observance, observation, perception, regard, remark, sensitivity, taste

Idioms

ارجاع به لغت ear

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ear» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ear

لغات نزدیک ear

پیشنهاد بهبود معانی