شکل جمع:
earsشم کار(ی را داشتن)، استعداد چیزی (را داشتن)
خوب گوش دادن، کاملاً توجه کردن
با توجه یا اشتیاق گوش کردن
ناگهان اخراج شدن، بیمقدمه مرخص شدن
(be) up to one's ears in something
کاملاً درگیر چیزی بودن
مورد توجه قرار نگرفتن، اثر نداشتن
توجه (موافقتآمیز) کردن، گوش فرا دادن
have (or keep) an ear to the ground
به افکار عمومی و روندهای اجتماعی توجه کامل داشتن، مترصد بودن
مورد اعتماد و حرف شنوی (کسی) بودن، تماس نزدیک و اختصاصی داشتن
گوش دادن ولی عمل نکردن، از یک گوش شنیدن و از گوش دیگر در کردن
بدون نت (آلت موسیقی را) نواختن، فیالبداهه نغمهسرایی کردن
(بدون برنامه ریزی قبلی) کاری را کردن، درجا تصمیم گرفتن
(بدون نقشهی قبلی) با در نظر گرفتن شرایط وقت عمل کردن
لبخند بزرگی بر لب داشتن، گوش تا گوش لبخند بودن
جنجال بر پا کردن، شلوغ پلوغ کردن، به هم ریختن
(عامیانه - انگلیس) به اینکه پشت سر کسی حرف میزنند مشکوک شدن، گوش تیز کردن
something comes to (or reaches) somebody's ears
(خبر و شایعه و غیره) به گوش کسی رسیدن
گوش نکردن، توجه (به پند و غیره) نکردن
با توجه کم گوش کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ear» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ear