امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Earthbound

ˈɜrːθbaʊnd ˈɜːθbaʊnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
در خاک ریشه دوانده، متوجه به‌سوی زمین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Armies are no longer merely earthbound.
- ارتش‌ها دیگر فقط زمینی نیستند.
- earthbound roots
- ریشه‌های خاکی
- an earthbound rocket
- موشکی که عازم کره‌ی زمین است، موشک زمین سوی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد earthbound

  1. adjective Relating to or characteristic of the earth or of human life on earth
    Synonyms:
    earthen earthly earthy mundane secular tellurian telluric temporal terrene terrestrial worldly
  1. adjective Lacking liveliness, charm, or surprise
    Synonyms:
    pedestrian prosaic arid aseptic colorless drab dry dull flat flavorless lackluster lifeless prosy lusterless matter-of-fact spiritless sterile stodgy unimaginative uninspired

ارجاع به لغت earthbound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «earthbound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/earthbound

لغات نزدیک earthbound

پیشنهاد بهبود معانی