امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ebb

eb eb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ebbed
  • شکل سوم:

    ebbed
  • سوم‌شخص مفرد:

    ebbs
  • وجه وصفی حال:

    ebbing
  • شکل جمع:

    ebbs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive
جزر، فروکش، فرونشینی، (مجازاً) زوال، فروکش کردن، افول کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Boats will go out on the ebb.
- قایق‌ها در فروکشند به دریا می‌روند.
- The sea ebbs and flows.
- دریا پس‌کشند و برکشند (جزر و مد) می‌کند.
- the ebb of his hopes
- افول آرزوهای او
- Suddenly his popularity began to ebb.
- ناگهان محبوبیت او رو به کاهش نهاد.
- Faith in the possibilities of mankind was at a low ebb.
- ایمان به امکانات بشری به پایین‌ترین درجه‌ی خود رسیده بود.
- and the other joked that from the ebb and flow...
- و آن دگر تسخر زدی کز جزر و مد...
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ebb

  1. noun regression; decline
    Synonyms:
    abatement backflow decay decrease degeneration depreciation deterioration diminution drop dwindling fading away flagging going out lessening low tide low water outward flow petering out recession refluence reflux retreat retrocession retroflux shrinkage sinking slackening subsidence sweep wane waning weakening withdrawal
    Antonyms:
    flow incline increase rise
  1. verb subside; decline
    Synonyms:
    abate decay decrease degenerate deteriorate die down die out diminish drop dwindle ease off fade away fall fall away fall back flag flow back go out languish lessen let up melt moderate peter out recede relent retire retreat retrocede shrink sink slacken wane weaken withdraw
    Antonyms:
    flow increase rise

Collocations

  • ebb and flow

    جزر و مد، فروکشند و برکشند

ارجاع به لغت ebb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ebb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ebb

لغات نزدیک ebb

پیشنهاد بهبود معانی