امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ebb

eb eb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ebbed
  • شکل سوم:

    ebbed
  • سوم‌شخص مفرد:

    ebbs
  • وجه وصفی حال:

    ebbing
  • شکل جمع:

    ebbs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive
جزر، فروکش، فرونشینی، (مجازاً) زوال، فروکش کردن، افول کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Boats will go out on the ebb.
- قایق‌ها در فروکشند به دریا می‌روند.
- The sea ebbs and flows.
- دریا پس‌کشند و برکشند (جزر و مد) می‌کند.
- the ebb of his hopes
- افول آرزوهای او
- Suddenly his popularity began to ebb.
- ناگهان محبوبیت او رو به کاهش نهاد.
- Faith in the possibilities of mankind was at a low ebb.
- ایمان به امکانات بشری به پایین‌ترین درجه‌ی خود رسیده بود.
- and the other joked that from the ebb and flow...
- و آن دگر تسخر زدی کز جزر و مد...
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ebb

  1. noun regression; decline
    Synonyms: abatement, backflow, decay, decrease, degeneration, depreciation, deterioration, diminution, drop, dwindling, fading away, flagging, going out, lessening, low tide, low water, outward flow, petering out, recession, refluence, reflux, retreat, retrocession, retroflux, shrinkage, sinking, slackening, subsidence, sweep, wane, waning, weakening, withdrawal
    Antonyms: flow, incline, increase, rise
  2. verb subside; decline
    Synonyms: abate, decay, decrease, degenerate, deteriorate, die down, die out, diminish, drop, dwindle, ease off, fade away, fall, fall away, fall back, flag, flow back, go out, languish, lessen, let up, melt, moderate, peter out, recede, relent, retire, retreat, retrocede, shrink, sink, slacken, wane, weaken, withdraw
    Antonyms: flow, increase, rise

Collocations

ارجاع به لغت ebb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ebb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ebb

لغات نزدیک ebb

پیشنهاد بهبود معانی