امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Edged

edʒd edʒd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    edges
  • وجه وصفی حال:

    edging

معنی

adjective
لبه‌دار، ـ لبه، ـ دم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد edged

  1. verb To introduce gradually and slyly
    Synonyms:
    wormed worked wound insinuated infiltrated
  1. verb Provide with a border or edge
    Synonyms:
    rimmed fringed margined bordered bound skirted butted whetted sidled sided sharpened marched outlined lipped abutted lined inched adjoined trimmed honed hemmed ground bounded banked advantaged
    Antonyms:
    walloped centered lost
  1. verb Advance slowly, as if by inches
    Synonyms:
    inched sidled eased
  1. verb Sharpen
    Synonyms:
    whetted sharpened honed
    Antonyms:
    thickened dulled blunted
  1. adjective (of speech) harsh or hurtful in tone or character
    Synonyms:
    cutting stinging

ارجاع به لغت edged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «edged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/edged

لغات نزدیک edged

پیشنهاد بهبود معانی