امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Efflorescence

ˌefləˈresns ˌefləˈresns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
شکوفایی، شکفتگی، شوره‌زنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the period of Iran's literary and artistic efflorescence
- دوران شکوفایی ادبی و هنری ایران
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد efflorescence

  1. noun A powdery deposit on a surface
    Synonyms:
    flowering anthesis blooming blossoming sprouting bloom developing folding rash florescence redness inflorescence
  1. noun A condition or time of vigor and freshness
    Synonyms:
    flower bloom blossom prime flush florescence peak heyday
  1. noun Any red eruption of the skin
    Synonyms:
    rash roseola skin rash
  1. noun The point or time of greatest vigor; the culmination.
    Synonyms:
    bloom

ارجاع به لغت efflorescence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «efflorescence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/efflorescence

لغات نزدیک efflorescence

پیشنهاد بهبود معانی