امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Elastic

ɪˈlæstɪk ɪˈlæstɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more elastic
  • صفت عالی:

    most elastic

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective uncountable
کشدار، خم‌پذیر، فنری، سبک‌روح، کشسان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Rubber is elastic.
- لاستیک کش‌سان است.
- His pant-string is elastic.
- بند شلوار او کشی است.
- My father had an elastic temperament.
- پدرم خوی انعطاف‌پذیری داشت.
- elastic regulations
- مقررات قابل‌انعطاف (دگرگون‌پذیر)
- elastic demand
- تقاضای کشش‌دار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد elastic

  1. adjective pliant, rubbery
    Synonyms:
    adaptable bouncy buoyant ductile extendible extensible flexible irrepressible limber lithe malleable moldable plastic pliable resilient rubberlike springy stretchable stretchy supple tempered yielding
    Antonyms:
    inelastic rigid stiff tense unflexible unyielding
  1. adjective adaptable, tolerant
    Synonyms:
    accommodating adjustable airy animated bouncy buoyant complaisant compliant ebullient effervescent expansive flexible gay high-spirited lively recuperative resilient soaring spirited sprightly supple variable vivacious volatile yielding
    Antonyms:
    difficult inflexible intolerant unadaptable ungiving

ارجاع به لغت elastic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «elastic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/elastic

لغات نزدیک elastic

پیشنهاد بهبود معانی