امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Electricity

ɪˌlekˈtrɪsəti / / ˌelɪk- ɪˌlekˈtrɪsəti / / ˌelɪk- ɪˌlekˈtrɪsəti / / ˌelɪk-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable A2
برق، نیروی کهربایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- positive electricity
- برق مثبت
- Today, electricity is considered to be one of the elementary necessities of life.
- امروزه برق یکی از نیازهای ابتدایی زندگی محسوب می‌شود.
noun uncountable
شور و هیجان، برانگیختگی
- You could feel the electricity in that crowd.
- شور و هیجان آن جماعت محسوس بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد electricity

  1. noun energized matter, power
    Synonyms:
    AC current DC electromagneticism electron galvanism heat hot stuff ignition juice light magneticism service spark tension utilities voltage

لغات هم‌خانواده electricity

ارجاع به لغت electricity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «electricity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/electricity

لغات نزدیک electricity

پیشنهاد بهبود معانی