امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Emergency

ɪˈmɜrːdʒnsi ɪˈmɜːdʒnsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    emergencies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
اضطراری، ناگهانی، وضع فوق‌العاده، شرایط غیرمنتظره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- emergency landing
- فرود اضطراری
- emergency powers
- اختیارات فوق‌العاده
- an emergency meeting
- گردهمایی (جلسه‌ی) فوق‌العاده
- Use this exit door only in emergencies.
- فقط در مواقع اضطراری از این در خروجی استفاده کنید.
- Wait until this emergency is over, because then the prices will fall.
- صبر کن تا این وضع فوق‌العاده تمام شود؛ چون در آن موقع قیمت‌ها خواهد افتاد.
- The flood had created an emergency.
- سیل وضع فوق‌العاده‌ای را به‌وجود آورده بود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emergency

  1. noun crisis, danger
    Synonyms:
    accident climax clutch compulsion crossroad crunch depression difficulty distress exigency extremity fix hole impasse juncture meltdown misadventure necessity pass pinch plight predicament pressure push quandary scrape squeeze strait tension turning point urgency vicissitude zero hour
    Antonyms:
    calm peace

ارجاع به لغت emergency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emergency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emergency

لغات نزدیک emergency

پیشنهاد بهبود معانی