امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Emerging

ɪˈmɜrːdʒɪŋ ɪˈmɜːdʒɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    emerged
  • شکل سوم:

    emerged
  • سوم‌شخص مفرد:

    emerges

معنی

adjective
درحال ظهور، درحال پدیدار، درحال توسعه، درحال رشد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emerging

  1. verb To begin to appear or develop
    Synonyms:
    appearing originating dawning commencing arising
  1. verb Come out of
    Synonyms:
    rising arising showing issuing looming surging materializing appearing evolving emanating developing efflorescing dawning
    Antonyms:
    leaving fading disappearing
  1. adjective Coming into existence
    Synonyms:
    emergent rising

لغات هم‌خانواده emerging

ارجاع به لغت emerging

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emerging» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emerging

لغات نزدیک emerging

پیشنهاد بهبود معانی