امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Emphasize

ˈemfəsaɪz ˈemfəsaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    emphasized
  • شکل سوم:

    emphasized
  • سوم‌شخص مفرد:

    emphasizes
  • وجه وصفی حال:

    emphasizing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
تأکید کردن، اهمیت دادن، نیرو دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He emphasized that I should take you too.
- او تأکید کرد که شما را هم ببرم.
- Fairness must be emphasized too.
- باید به انصاف هم اهمیت داده شود.
verb - transitive
(زبانشناسی) با قوت تلفظ کردن، تکیه گذاشتن روی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emphasize

  1. verb stress, give priority to
    Synonyms:
    accent accentuate affirm articulate assert bear down charge dramatize dwell on enlarge enunciate headline highlight hit impress indicate insist on italicize labor the point limelight maintain make a point make clear make emphatic make much of mark pinpoint play up point out point up press pronounce punctuate put accent on reiterate repeat rub in spotlight underline underscore weight
    Antonyms:
    depreciate forget ignore play down understate

لغات هم‌خانواده emphasize

  • verb - transitive
    emphasize

ارجاع به لغت emphasize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emphasize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emphasize

لغات نزدیک emphasize

پیشنهاد بهبود معانی