امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Enactment

eˈnæktmənt ɪˈnæktmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    enactments

معنی و نمونه‌جمله

تصویب، به‌صورت قانون درآمدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the enactment of bills
- وضع لوایح
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enactment

  1. noun playacting
    Synonyms:
    achievement acting depiction execution impersonation performance personation personification playing portrayal representation
  1. noun law; authorization
    Synonyms:
    command commandment decree dictate edict execution legislation order ordinance proclamation ratification regulation statute
    Antonyms:
    block disallowance hindrance stop veto

ارجاع به لغت enactment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enactment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enactment

لغات نزدیک enactment

پیشنهاد بهبود معانی