معنی endlessly به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈendləsli ˈendləsli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور بی‌پایان، بی‌وقفه، به‌طور بی‌پایان، به‌طور ابدی، به‌طور مداوم، به‌طور پیوسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The soldiers complained endlessly about the poor food.

- سربازان بی‌وقفه از غذای ضعیف شکایت می‌کردند.

- Her nagging went on endlessly.

- بهانه‌جویی‌هایش به‌طور پیوسته ادامه داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد endlessly

adverb Continuing forever without end

Synonyms:

infinitely

Antonyms:

finitely

adverb With unflagging resolve

Synonyms:

incessantly interminably ceaselessly unceasingly boresomely unendingly fatiguingly continuously irksomely wearisomely wearyingly

لغات هم‌خانواده endlessly

noun
end, ending

adjective
unending, endless

verb - transitive
end

adverb
endlessly

ارجاع به لغت endlessly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «endlessly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/endlessly

لغات نزدیک endlessly

- endless
- endless form
- endlessly
- endlong
- endmost

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return