با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Enfilade

ˈenfəleɪd ˌenfɪˈleɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
یک رشته اطاق، روبه‌روی هم قرار دادن، (نظ) درو عرضی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enfilade

  1. noun Gunfire directed along the length rather than the breadth of a formation
    Synonyms: enfilade fire

ارجاع به لغت enfilade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enfilade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enfilade

لغات نزدیک enfilade

پیشنهاد بهبود معانی