امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Engender

ɪnˈdʒendər ɪnˈdʒendə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
تولید نسل کردن، آبستن شدن (زن)، ایجاد کردن، به‌وجودآمدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Pity engenders love.
- مروت عشق به وجود می‌آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد engender

  1. verb cause to happen; cause an action
    Synonyms:
    arouse beget breed bring about bring forth create develop excite foment generate give birth to give rise to hatch incite induce instigate lead to make muster occasion precipitate procreate produce propagate provoke quicken rouse spawn stimulate stir work up
    Antonyms:
    destroy finish halt kill stop

ارجاع به لغت engender

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «engender» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/engender

لغات نزدیک engender

پیشنهاد بهبود معانی