امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Enliven

ɪnˈlaɪvn ɪnˈlaɪvn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
زندگی بخشیدن، حیات بخشیدن، جان دادن، نیرودادن، روح بخشیدن، روح دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- David's jokes enlivened the party.
- شوخی‌های دیوید مجلس را گرم کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enliven

  1. verb inspire, vitalize
    Synonyms:
    animate brace up brighten buck up buoy cheer cheer up divert entertain excite exhilarate fire fire up galvanize give a lift give life to gladden hearten inspirit invigorate jazz up juice up let sunshine in pep up perk up pick up put pep into quicken recreate refresh rejuvenate renew restore rouse snap out of it spark spice spice up stimulate vivificate vivify wake up work up zap
    Antonyms:
    bore dull enervate exhaust fatigue subdue tire

ارجاع به لغت enliven

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enliven» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enliven

لغات نزدیک enliven

پیشنهاد بهبود معانی