امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Enormous

əˈnɔːrməs ɪˈnɔːməs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more enormous
  • صفت عالی:

    most enormous

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
بزرگ، عظیم، هنگفت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the enormous size of the Pacific Ocean.
- اندازه‌ی عظیم اقیانوس آرام.
- he has an enormous nose.
- او دماغ خیلی گنده‌ای دارد.
- enormous costs
- هزینه‌های هنگفت
- an enormous crime against humanity.
- جنایتی شنیع بر ضد بشریت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enormous

  1. adjective very large
    Synonyms:
    astronomic barn door blimp colossal excessive gargantuan gigantic gross huge humongous immense jumbo mammoth massive monstrous mountainous prodigious stupendous super-colossal titanic tremendous vast whopping
    Antonyms:
    insignificant little minute small tiny

لغات هم‌خانواده enormous

  • adjective
    enormous

ارجاع به لغت enormous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enormous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enormous

لغات نزدیک enormous

پیشنهاد بهبود معانی