امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Entanglement

ɪnˈtæŋɡlmənt ɪnˈtæŋɡlmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
گیر، گرفتاری، درگیری، سردرگمی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد entanglement

  1. noun complication, predicament
    Synonyms:
    affair association cobweb complexity confusion difficulty embarrassment embroilment enmeshment ensnarement entrapment imbroglio intricacy intrigue involvement jumble knot liaison mesh mess mix-up muddle snare tangle tie-up toil trap web
    Antonyms:
    disentanglement simplicity

ارجاع به لغت entanglement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «entanglement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/entanglement

لغات نزدیک entanglement

پیشنهاد بهبود معانی