امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Envelop

ɪnˈveləp ɪnˈveləp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
پیچیدن، پوشاندن، درلفاف گذاشتن، فراگرفتن، دورچیزی را گرفتن، احاطه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a shroud enveloped her body
- کفنی دور بدن او پیچیده شده بود
- They envelope meat in vine leaves.
- آن‌ها گوشت را در برگ مو می‌پیچند.
- dark clouds enveloped the moon
- ابرهای تیرهای ماه را دربر گرفته بود
- Flames enveloped the house.
- شعله‌های آتش خانه را در کام خود فرو برد.
- the drowsy silence that had enveloped the village
- سکوت خواب‌گونه‌ای که دهکده را فرا گرفته بود
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد envelop

  1. verb encase, hide
    Synonyms:
    blanket cage cloak conceal contain coop corral cover drape embrace encircle enclose encompass enfold engulf enshroud enwrap fence gird girdle guard hem immure invest obscure overlay overspread pen protect roll sheathe shield shroud shut in superimpose surround swaddle swathe veil wrap wrap up
    Antonyms:
    free let go let loose open release uncover unwrap

ارجاع به لغت envelop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «envelop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/envelop

لغات نزدیک envelop

پیشنهاد بهبود معانی