امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Epidemic

ˌepəˈdemɪk ˌepəˈdemɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    epidemics

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
همه‌گیر، مسری، واگیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- That year many children died of epidemic fevers.
- آن سال کودکان زیادی از تب‌های همه‌گیر مردند.
- Cholera is an epidemic disease.
- وبا یک بیماری واگیر است.
noun countable
بیماری مسری، بیماری همه‌گیر، همه‌گیری، سرایت
- An unknown epidemic terrified the islanders.
- یک بیماری همه‌گیر ناشناخته مردم جزیره را دچار وحشت کرده بود.
- Cold epidemics are not rare in wintertime.
- همه‌گیری ناشی از سرماخوردگی در زمستان شایع است.
- the epidemic of rioting that had inundated the country
- همه‌گیری بلوا و شورش که سرتاسر کشور را فرا گرفته بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد epidemic

  1. adjective widespread
    Synonyms:
    catching communicable contagious endemic general infectious pandemic prevailing prevalent rampant rife sweeping wide-ranging
    Antonyms:
    limited
  1. noun widespread disease
    Synonyms:
    contagion endemic growth outbreak pest pestilence plague rash scourge spread upsurge wave what’s going around

ارجاع به لغت epidemic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «epidemic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/epidemic

لغات نزدیک epidemic

پیشنهاد بهبود معانی