امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Episode

ˈepəsoʊd ˈepəsəʊd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    episodes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
رویداد، رخداد، واقعه، حادثه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- one of the episodes of the Second World War
- یکی از رویدادهای جنگ جهانی دوم
- a volcanic episode
- رخداد آتشفشانی
noun countable
پزشکی روان‌پزشکی سلامت روان دوره (کوتاه و ناگهانی) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده
- She had another episode of anxiety last night and couldn't sleep.
- او شب گذشته دوره‌ی دیگری از اضطراب داشت و نمی‌توانست بخوابد.
- The doctor explained that the patient's episode of dizziness was due to low blood pressure.
- دکتر توضیح داد که دوره‌ی سرگیجه بیمار به دلیل فشار خون پایین بوده است.
noun countable
قسمت، بخش، اپیزود
- a TV film series of 30 episodes
- یک سریال تلویزیونی مشتمل بر سی قسمت
- The episodes of this novel are like beads on a string.
- بخش‌های این رمان مانند مهره‌های نخ‌شده‌ی تسبیح هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد episode

  1. noun adventure; scene
    Synonyms:
    affair business chapter circumstance doings event experience goings-on happening incident installment interlude matter occasion occurrence part passage section thing what’s going down

ارجاع به لغت episode

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «episode» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/episode

لغات نزدیک episode

پیشنهاد بهبود معانی