امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Epitome

ɪˈpɪtəmi ɪˈpɪtəmi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    epitomes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
نمونه، مظهر، مثال بارز، الگو، سرمشق، تجلی، نمود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- My mother was the epitome of kindness.
- مادرم مثال بارز مهربانی بود.
- The British system of government is the epitome of traditionalism.
- نظام حکومت انگلستان مظهر سنت‌گرایی است.
noun countable uncountable
خلاصه، مختصر، خلاصه‌ی رئوس مطالب
- The report served as the epitome of the research findings, capturing all key points succinctly.
- این گزارش به‌عنوان مختصری از یافته‌های تحقیق عمل کرد و تمام نکات کلیدی را به‌طور خلاصه بیان کرد.
- Her speech was the epitome of clarity, summarizing complex ideas in just a few minutes.
- سخنرانی او خلاصه‌ی منظمی بود و ایده‌های پیچیده را تنها در چند دقیقه خلاصه می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد epitome

  1. noun perfect example
    Synonyms:
    apotheosis archetype embodiment essence exemplar exemplification illustration last word personification quintessence representation type typification ultimate
  1. noun abbreviation
    Synonyms:
    abridgment abstract brief compendium condensation conspectus contraction digest précis recapitulation résumé summary summation syllabus synopsis
    Antonyms:
    addition enlargement expansion extension increase unabridgement

ارجاع به لغت epitome

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «epitome» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/epitome

لغات نزدیک epitome

پیشنهاد بهبود معانی