امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Equitable

ˈekwətəbl ˈekwətəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
منصف، متساوی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- an equitable price
- قیمت عادلانه
- equitable treatment
- رفتار منصفانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد equitable

  1. adjective impartial
    Synonyms:
    candid cricket decent disinterested dispassionate due ethical even-handed even-steven fair fair and square fair shake fair-to-middling honest impersonal just level moral nondiscriminatory nonpartisan objective proper proportionate reasonable right rightful square square deal stable unbiased uncolored unprejudiced
    Antonyms:
    biased disproportionate partial prejudiced unequitable unfair unjust unreasonable

ارجاع به لغت equitable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «equitable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/equitable

لغات نزدیک equitable

پیشنهاد بهبود معانی