امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Err

ɜːr ɜːr ɜː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    erred
  • شکل سوم:

    erred
  • سوم‌شخص مفرد:

    errs
  • وجه وصفی حال:

    erring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
خطاکردن، در اشتباه بودن، غلط بودن، گمراه شدن، به غلط قضاوت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- He erred in every one of his judgements.
- در کلیه‌ی داوری‌های خود اشتباه کرد.
- To err is human, to forgive divine.
- گمراه شدن کار بشر و بخشودن کار خداست.
- if you err and disobey the Lord's commandment ...
- اگر منحرف شوی و امر خداوند را اطاعت نکنی ...
- to err on the side of caution
- جانب احتیاط را گرفتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد err

  1. verb make a mistake; do wrong
    Synonyms:
    be inaccurate be incorrect be in error be mistaken blow blunder bollix boo-boo deviate drop the ball fall flub foul up go astray goof go wrong lapse louse up make a mess of mess up misapprehend misbehave miscalculate misjudge muff offend screw up sin slip up snafu snarl up stray stumble transgress trespass wander
    Antonyms:
    correct

Idioms

ارجاع به لغت err

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «err» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/err

لغات نزدیک err

پیشنهاد بهبود معانی