امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Error

ˈerər ˈerə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    errors

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
خطا، لغزش، اشتباه، غلط، سهو، عقیده نادرست، تقصیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- to be in error
- در اشتباه بودن
- This English composition is full of grammatical and spelling errors.
- این انشای انگلیسی پر از غلط دستوری و املایی است.
- an error in judgement
- اشتباه در قضاوت
- He made several major errors.
- او چندین اشتباه عمده کرد.
- He made an error in adding up the bill.
- در محاسبه‌ی صورتحساب اشتباه کرد.
- gunnery errors
- خطا در تیراندازی (با توپ)
- a typographical error
- اشتباه چاپی
- His errors were nepotism and acceptance of gifts.
- اشتباه او پارتی‌بازی برای خویشاوندان خود و قبول هدایا بود.
- They are hoping to combat error by promoting education.
- امیدوارند با ترویج آموزش با جهل پیکار کنند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد error

  1. noun mistake; wrong
    Synonyms:
    absurdity bad job blunder boner boo-boo delinquency delusion deviation erratum failure fall fallacy falsehood falsity fault faux pas flaw glitch goof howler inaccuracy lapse misapprehension misbelief miscalculation misconception miscue misdeed misjudgment mismanagement miss misstep misunderstanding offense omission oversight screamer screw-up sin slight slip slipup solecism stumble transgression trespass untruth wrongdoing X
    Antonyms:
    accuracy certainty correction right truth validity

لغات هم‌خانواده error

  • noun
    error

ارجاع به لغت error

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «error» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/error

لغات نزدیک error

پیشنهاد بهبود معانی