امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Escallop

eˈskɑːləp ɪsˈkɒləp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adverb
( scallop ) گوش ماهی، پختن، دوختن، لبه تزئینی به لباس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد escallop

  1. noun Edible marine bivalve having a fluted fan-shaped shell that swim by expelling water from the shell in a series of snapping motions
    Synonyms:
    scallop scollop
  1. noun Thin slice of meat (especially veal) usually fried or broiled
    Synonyms:
    cutlet scallop scollop
  1. verb Bake in a sauce, milk, etc., often with breadcrumbs on top
    Synonyms:
    scallop

ارجاع به لغت escallop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «escallop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/escallop

لغات نزدیک escallop

پیشنهاد بهبود معانی