امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Espial

eˈspaɪəl ɪsˈpaɪəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
مراقبت، دیدبانی، جاسوسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He came down from his place of espial.
- او از محل دیدبانی خود پایین آمد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد espial

  1. noun The act of detecting something; catching sight of something
    Synonyms:
    detection catching spying spotting
  1. noun The act of noting, observing, or taking into account
    Synonyms:
    attention cognizance heed mark note notice observance observation regard remark

ارجاع به لغت espial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «espial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/espial

لغات نزدیک espial

پیشنهاد بهبود معانی