امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Example

ɪɡˈzæmpl ɪɡˈzɑːmpl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    examples

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
نمونه، مثال، مثل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The best example of a self-made man is this same Abbas Khan.
- بهترین نمونه‌ی آدم خودساخته همین عباس‌خان است.
- Give a few more examples.
- چند مثال دیگر بزن.
- This dictionary has examples which show the usage of words.
- این فرهنگ دارای مثال‌هایی است که کاربرد واژه‌ها را نشان می‌دهند.
- an example of courage
- نمونه‌ی شجاعت
noun countable
عبرت، سرمشق، الگو
- to punish a student severely as an example to others
- برای عبرت دیگران شاگردی را سخت تنبیه کردن
- He is a bad example for his brothers.
- او برای برادرانش الگوی بدی است.
verb - transitive
با مثال و نمونه نشان دادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد example

  1. noun instance, model
    Synonyms:
    archetype case case history case in point citation copy excuse exemplar exemplification for instance ideal illustration kind of thing lesson object original paradigm paragon part pattern precedent prototype quotation representation sample sampling specimen standard stereotype symbol

Idioms

  • set an example

    سرمشق بودن، الگو بودن (برای دیگران)

ارجاع به لغت example

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «example» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/example

لغات نزدیک example

پیشنهاد بهبود معانی