امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Excessive

ɪkˈsesɪv ɪkˈsesɪv ɪkˈsesɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more excessive
  • صفت عالی:

    most excessive

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
مفرط، بیش ازاندازه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the existence of excessive amounts of fat in the diet
- وجود چربی بیش‌از‌حد در خوراک روزانه
- Hossein smoked excessively.
- حسین در سیگارکشی افراط کرد.
- excessive rainfalls
- بارندگی‌های مفرط
- The costs were too excessive.
- هزینه‌ها بسیار کمر‌شکن بود.
- Excessive praise spoils the child.
- تعریف زیادی بچه را لوس می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد excessive

  1. adjective too much; overdone
    Synonyms:
    boundless disproportionate dissipated dizzying enormous exaggerated exorbitant extra extravagant extreme immoderate indulgent inordinate intemperate limitless more needless over overboard overkill overmuch plethoric prodigal profligate recrementitious redundant self-indulgent sky-high steep stiff stratospheric super superabundant superfluous supernatural too many towering unbounded unconscionable undue unmeasurable unreasonable way out
    Antonyms:
    insufficient moderate reasonable underdone

ارجاع به لغت excessive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «excessive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/excessive

لغات نزدیک excessive

پیشنهاد بهبود معانی