امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Excruciating

ɪkˈskruːʃieɪtɪŋ ɪkˈskruːʃieɪtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مشقت‌بار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- an excruciating pain
- درد جان‌فرسا
- The decision to get a divorce was excruciating for both of them.
- تصمیم آن‌ها به طلاق برای هر دوی آن‌ها دردناک بود.
- with excruciating attention to details
- با توجه بسیار به جزئیات
- Enemy fire made climbing the hill excruciatingly difficult.
- آتش دشمن بالا رفتن از تپه را بسیار دشوار می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد excruciating

  1. adjective torturous, painful
    Synonyms:
    acute agonizing burning chastening consuming exquisite extreme grueling harrowing insufferable intense piercing punishing racking rending searing severe sharp shooting stabbing tearing tormenting torturesome torturing unbearable unendurable violent
    Antonyms:
    bearable endurable helpful pleasant pleasing soothing

Collocations

  • excruciating pain

    درد جان‌فرسا، درد جان‌کاه، درد طاقت‌فرسا

ارجاع به لغت excruciating

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «excruciating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/excruciating

لغات نزدیک excruciating

پیشنهاد بهبود معانی