امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Excusable

ɪkˈskjuːzəbl ɪkˈskjuːzəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
قابل‌بخشش و معافیت، بخشیدنی، معاف‌شدنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- His tardiness was excusable because his car had broken down.
- تأخیر او موجه بود؛ چون ماشینش خراب شده بود.
- Her behavior toward her grandfather is not excusable.
- رفتار او با پدربزرگش قابل‌بخشش نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد excusable

  1. adjective allowable
    Synonyms:
    all right condonable defensible exculpatory explainable fair forgivable justifiable minor moderate not too bad okay pardonable passable permissible plausible reasonable remittable reprievable slight specious temperate tenable trivial understandable venial vindicable vindicatory warrantable within limits
    Antonyms:
    blameable inexcusable unallowable unforgivable unjustifiable

لغات هم‌خانواده excusable

  • adjective
    excusable

ارجاع به لغت excusable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «excusable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/excusable

لغات نزدیک excusable

پیشنهاد بهبود معانی