امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Exert

ɪɡˈzɜrːt ɪɡˈzɜːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    exerted
  • شکل سوم:

    exerted
  • سوم‌شخص مفرد:

    exerts
  • وجه وصفی حال:

    exerting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
اعمال کردن، به‌کاربردن، اجرا کردن، نشان دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He had to exert all his strength to move the stone.
- مجبور بود برای تکان دادن سنگ همه‌ی زور خود را به‌کار ببرد.
- If you want to succeed you must exert yourself!
- اگر می‌خواهی کامیاب شوی، باید همت کنی!
- His father exerted a lot of pressure on him to study.
- پدرش خیلی به او فشار می‌آورد که درس بخواند.
- a style that has exerted a profound influence on young writers
- سبکی که بر نویسندگان جوان تأثیر عمیقی داشته است
- You shouldn't exert yourself, you're still sick!
- هنوز بیمار هستی و نباید تقلا کنی!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exert

  1. verb make use of
    Synonyms:
    apply apply oneself bring into play bring to bear dig employ endeavor exercise expend give all one’s got give best shot labor make effort peg away plug ply pour it on push put forth put out strain strive struggle sweat it throw toil try hard use utilize wield work

Collocations

  • exert oneself

    زحمت به خود هموار کردن، تلاش کردن، زور زدن

ارجاع به لغت exert

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exert» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exert

لغات نزدیک exert

پیشنهاد بهبود معانی