امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Exhibition

ˌeksəˈbɪʃn ˌeksəˈbɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    exhibitions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
نمایش، ارائه، نمایشگاه، عرضه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- an exhibition of God-given talent
- به جایگاه ظهور رساندن استعداد خدادادی
- The exhibition also includes paintings by him.
- آثار عرضه‌شده شامل نقاشی‌های او نیز می‌شود.
- an exhibition baseball game
- بازی بیسبال نمایشی
- an industrial exhibition
- نمایشگاه صنعتی
- a fencing exhibition
- نمایش شمشیربازی
- A collection of old coins will be on exhibition tomorrow.
- مجموعه‌ای از سکه‌های قدیمی فردا به نمایش گذاشته خواهد شد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exhibition

  1. noun showing, demonstration
    Synonyms:
    advertisement airing an act a scene carnival display exhibit expo exposition fair fireworks flash front manifestation offering pageant performance presentation representation show sight spectacle

Collocations

لغات هم‌خانواده exhibition

ارجاع به لغت exhibition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exhibition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exhibition

لغات نزدیک exhibition

پیشنهاد بهبود معانی