معنی exodus به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈeksədəs ˈeksədəs ˈeksədəs ˈeksədəs

معنی و نمونه‌جمله

noun

مهاجرت بنی‌اسرائیل از مصر به کنعان، خروج، مهاجرت، مهاجرت دسته‌جمعی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- the exodus of refugees from Cuba

- خروج پناهندگان از کوبا

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exodus

noun leaving

Synonyms: departure, egress, egression, emigration, evacuation, exit, exiting, flight, going out, journey, migration, offgoing, retirement, retreat, withdrawal

Antonyms: arrival, entrance

ارجاع به لغت exodus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «exodus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exodus

لغات نزدیک exodus

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند