امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Exorbitant

ɪɡˈzːɔrbət̬nt ɪɡˈzɔːbətnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more exorbitant
  • صفت عالی:

    most exorbitant

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
گزاف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- They had to buy the weapons they needed at an exorbitant price.
- آن‌ها مجبور شدند سلاح‌های مورد نیاز خود را به بهای گزاف خریداری کنند.
- The workers' demands were exorbitant.
- خواسته‌های کارگران افراط آمیز بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exorbitant

  1. adjective extravagant, excessive
    Synonyms:
    absonant dear enormous exacting expensive extortionate extreme high highway robbery immoderate inordinate out of sight outrageous overboard overmuch over one’s head preposterous pricey steep stiff towering unconscionable undue unreasonable unwarranted up to here wasteful
    Antonyms:
    cheap inexpensive low moderate reasonable sensible

ارجاع به لغت exorbitant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exorbitant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exorbitant

لغات نزدیک exorbitant

پیشنهاد بهبود معانی