امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Expel

ɪkˈspel ɪkˈspel
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    expelled
  • شکل سوم:

    expelled
  • سوم‌شخص مفرد:

    expels
  • وجه وصفی حال:

    expelling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
بیرون انداختن، منفصل کردن، به‌زور خارج کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- They expelled illegal immigrants.
- مهاجران غیرقانونی را (از کشور) اخراج کردند.
- He took a drag on his pipe and expelled the smoke slowly.
- او پک بلندی به پیپ خود زد و دودها را آهسته بیرون داد.
- They expelled him from school.
- او را از مدرسه اخراج کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد expel

  1. verb discharge
    Synonyms:
    belch blow out cast out disgorge dislodge drive out ejaculate eruct erupt evacuate exhaust exudate exude get rid of irrupt pass remove spew throw out vomit
    Antonyms:
    absorb admit take in
  1. verb throw out, banish
    Synonyms:
    ban bar blackball bust cast out chase deport discharge dismiss displace dispossess drum out eject eliminate evict exclude exile expatriate expulse fire give the boot give the hook give walking papers kick out oust proscribe send packing show the door suspend throw out on ear turn out
    Antonyms:
    admit allow permit take in welcome

ارجاع به لغت expel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expel

لغات نزدیک expel

پیشنهاد بهبود معانی