با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Expendable

ɪkˈspendəbl ɪkˈspendəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
قابل خرج، مصرف پذیر
- Money is expendable, but not life.
- از پول می‌شود صرف‌نظر کرد؛ ولی از زندگی نه.
- The country's forests are not expendable at all.
- جنگل‌های کشور به‌هیچ‌وجه فدا کردنی نیستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد expendable

  1. adjective not important
    Synonyms: dispensable, disposable, excess, inessential, nonessential, replaceable, superfluous, unimportant
    Antonyms: important, indispensable, necessary, useful

ارجاع به لغت expendable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expendable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expendable

لغات نزدیک expendable

پیشنهاد بهبود معانی