امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Exposed

ɪkˈspoʊzd ɪkˈspəʊzd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    exposes
  • وجه وصفی حال:

    exposing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
روباز، بی‌حفاظ (مکان و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- There were no structures to protect them from the exposed picnic area.
- هیچ سازه‌ای برای محافظت از آن‌ها در منطقه‌ی پیک‌نیک روباز وجود نداشت.
- The construction workers continued working on the exposed rooftop.
- کارگران ساختمانی به کار روی پشت‌بام بی‌حفاظ ادامه دادند.
adjective
در معرض (خطر و حمله و غیره)، بی‌پناه
- Without proper sunscreen, your skin is exposed to harmful UV rays from the sun.
- بدون ضدآفتاب مناسب، پوست شما در معرض اشعه‌های مضر UV خورشید قرار می‌گیرد.
- With the security breach, our personal information is now exposed to potential hackers.
- اطلاعات شخصی ما اکنون در معرض هکرهای بالقوه است.
- The vulnerable child was exposed.
- کودک آسیب‌پذیر بی‌پناه بود.
adjective
نوردیده (ویژگی فیلم یا ویدئویی که برای ثبت قیاسی یا رقمی تصویر بر آن نوردهی شده باشد)
- The exposed negatives revealed the intricate details of the subject.
- نگاتیوهای نوردیده جزئیات پیچیده‌ی سوژه را نشان دادند.
- The exposed film was ruined.
- فیلم نوردیده خراب شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exposed

  1. adjective made public
    Synonyms:
    apparent bare bared brought to light caught clear debunked defined denuded disclosed discovered divulged dug up evident exhibited for show found out laid bare made manifest manifest naked on display on the spot on view open peeled resolved revealed shown solved stripped unconcealed uncovered unhidden unmasked unprotected unsealed unsheltered unveiled visible
    Antonyms:
    concealed guarded private protected secret
  1. adjective in danger
    Synonyms:
    accessible in peril laid bare laid open left open liable menaced open prone sensitive subject susceptible threatened unguarded unprotected vulnerable
    Antonyms:
    guarded protected safe sheltered shielded

لغات هم‌خانواده exposed

  • adjective
    exposed

ارجاع به لغت exposed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exposed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exposed

لغات نزدیک exposed

پیشنهاد بهبود معانی