امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Expulsion

ɪkˈspʌlʃn ɪkˈspʌlʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
اخراج، دفع، راندگی، بیرون‌شدگی، تبعید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- His expulsion from the university was due to bad grades, not political activities.
- اخراج او از دانشگاه به دلیل نمرات بد بود نه فعالیت‌های سیاسی.
- the expulsion of foreign advisers
- بیرون راندن (اخراج) مشاوران خارجی
- the expulsion of air from the lungs
- بیرون راندن هوا از شش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد expulsion

  1. noun banishing
    Synonyms:
    banishment boot bounce debarment deportment discharge dislodgment dismissal displacement dispossession driving out ejection eviction exclusion exile expatriation extrusion forcing out ostracism ouster ousting proscription purge relegation removal rush suspension
    Antonyms:
    import welcoming

ارجاع به لغت expulsion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expulsion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expulsion

لغات نزدیک expulsion

پیشنهاد بهبود معانی